
000000 | 481A0A | 8574A1 | 9387D3 | FEA11E | FECC2D | FEF79F | FFFAF6 |
مانده در دامن دشت
خرمنی رنگ کبود.
سایه آمیخته با سایه.
سنگ با سنگ گرفته پیوند.
روز فرسوده به ره میگذرد.
جلوه گر آمده در چشمانش
نقش اندوه پی یک لبخند.
جغد بر کنگره ها میخواند.
لاشخورها ، سنگین،
از هوا ، تک تک ، آیند فرود:
لاشهای مانده به دشت
کنده منقار ز جا چشمانش،
زیر پیشانی او
مانده دو گود کبود.
تیرگی میآید.
دشت میگیرد آرام.
قصه ی رنگی روز
میرود رو به تمام.
شاخه ها پژمرده است.
سنگ ها افسرده است.
رود می نالد.
جغد می خواند.
غم بیامیخته با رنگ غروب.
میتراود ز لبم قصه ی سرد:
دلم افسرده در این تنگ غروب
@Phil D. Morris: From the welcome to visit me And consider yourself told thank you
@Othersideblue: ممنون از نظرتون به امید اون روز
@PRASHANT: Thank you for your opinion
@fereshteh: ممنون از این که همیشه سر می زنین و نظر می ددین
@Farnaaz: از این که سر زدین و نظرتون رو دادین ممنونم.اما راستش این عکس باید با اون رنگ آبی خاص آسمون و رنگ های گرم پایین تصویر حس تموم شدن روز و جدا شدن از غروب و یه همچین احساسی رو بده ولی نمی دونم تا چه حدی موفق بوده؟؟ و این رو هم بگم که من ادیتی روی رنگ ها انجام ندادم و رنگها طبیعی هستن.در هر صورت هر کسی یک دید خاص نسبت به هر عکس داره و نیازی به تجدید نظر نیست.باز هم ممنونم که سر زدید و صادقانه نظرتون رو گفتید